اسم سارا برای من مقدسه نمیدونم چرا این قدر این اسم رو دوست دارم حس میکنم با گفتنش زندگیم زیباتر میشه و من عاشق این نام زیبا هستم
طلوع دیگر زندگی از جهت دیگر وجودت دوباره آغاز میشود
چرا حس درس نیست خدایاااا
قلب آدمی تنها دارایی اوست که با آن به هر جهانی سفر میکند
ایا میتوان احساس را طوری احساس کرد بدانی آن تو نیستی
میتوانی در دریای احساس باشی و شنا نکنی تا با آن هم جهت نشوی
می توانی در جهان احساس تنها نظاره گر باشی
می توانی زندگی را زندگی کنی آن چنان که گویا این زندگی ماله تو نیست
ولی خیلی سخته
قلب نا آرام و دلشکسته شده تنها مکان خود که بالاتر از این قلمروی مادی و فرافکنی های بی انتها در آن سوی کهکشان ها که از تاریکی میگذرد و به جهان نور میرسد، آن جاست و طوری قلبت از سینه ات بیرون میخزد که گویی تو را میشکافد و آن چنان دل از این دنیا برمیکند که تو را مات و مبهوت میسازد
شاید روح های بزرگ همچون شمعی بزرگ اطرافیانشان را نور دهند ولی کس خبر ندارد آن ها میسوزند و با رفتنشان قدرشان را میدانیم و ناگاه در تاریکی فرو می رویم قدرشان را بدانید
عشق شقایق به دشت نیز فراموش میشود ولی هرگز پایان نمیابد شاید در بوته زار های گل های وحشی باز هم مرا بیابی شاید ان روز من دشت باشم و تو گل.
شاید که در قلب آدمی نفسی به امانت گذاشته اند که تا جاودان با او خواهد ماند
من همیشه از بچگی خواب میدیدم خوابای واقعی و خبر دهنده از آینده هنوزم میبینم ولی خوب خواب دیدنم همیشه قشنگ نیست به خصوص دیروز دیدم مادربزرگم میخواد سفر زمینیش رو پایان بده